امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whitening

ˈwaɪtənɪŋ ˈwaɪtənɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whitened
  • شکل سوم:

    whitened
  • سوم‌شخص مفرد:

    whitens

معنی‌ها

noun
سفیدسازی، سفیدکنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun
سفیدشدگی
noun
ماده‌ی سفیدکننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whitening

  1. verb Turn white
    Synonyms:
    whitewashing blanching bleaching
    Antonyms:
    blackening dirtying smudging darkening
  1. verb To become white
    Synonyms:
    fading paling blanching palliating lightening bleaching blenching
  1. noun Changing to a lighter color
    Synonyms:
    lightening

ارجاع به لغت whitening

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whitening» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whitening

لغات نزدیک whitening

پیشنهاد بهبود معانی