امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whitewash

-wɒːʃ / / -wɑːʃ ˈwaɪtwɒʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whitewashed
  • شکل سوم:

    whitewashed
  • سوم‌شخص مفرد:

    whitewashes
  • وجه وصفی حال:

    whitewashing
  • شکل جمع:

    whitewashes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
دوغاب، سفیدکاری کردن، ماست‌مالی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to whitewash a wall
- دیواری را سفید کردن
- The report was nothing but a whitewash.
- آن گزارش چیزی جز ماست‌مالی نبود.
- The government first tried to whitewash the scandal.
- در آغاز دولت کوشید که آن رسوایی را ماست‌مالی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whitewash

  1. verb cover up the truth
    Synonyms:
    blanch camouflage conceal exonerate extenuate gloss over launder liberate make light of paint palliate sugarcoat suppress varnish veneer vindicate white whiten
    Antonyms:
    expose reveal tell truth

ارجاع به لغت whitewash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whitewash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whitewash

لغات نزدیک whitewash

پیشنهاد بهبود معانی