امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Widespread

ˈwaɪdspred ˈwaɪdspred
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more widespread
  • صفت عالی:

    most widespread

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
شایع، متداول، گسترده، رایج، باز، فراوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- one of the most widespread diseases
- یکی از شایع‌ترین بیماری‌ها
- The use of this drug is very widespread in Africa.
- مصرف این دارو در افریقا بسیار رایج است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد widespread

  1. adjective extensive
    Synonyms:
    across the board all over the place boundless broad common comprehensive current diffuse epidemic far-flung far-reaching general on a large scale outspread overall pandemic pervasive popular prevailing prevalent public rampant regnant rife ruling sweeping universal unlimited unrestricted wall-to-wall wholesale
    Antonyms:
    concentrated limited local narrow

ارجاع به لغت widespread

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «widespread» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/widespread

لغات نزدیک widespread

پیشنهاد بهبود معانی