امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Widget

ˈwɪdʒɪt ˈwɪdʒɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
هر وسیله یا اسباب کوچک (ابزارک)، چیزک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد widget

  1. noun gadget
    Synonyms:
    apparatus appliance contraption contrivance device doodad doohickey gizmo invention object thing thingamabob thingamajig tool whatchamacallit

ارجاع به لغت widget

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «widget» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/widget

لغات نزدیک widget

پیشنهاد بهبود معانی