امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Will

wɪl wɪl wɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    willed
  • شکل سوم:

    willed
  • سوم‌شخص مفرد:

    wills
  • وجه وصفی حال:

    willing
  • شکل جمع:

    wills

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

auxiliary verb A2
خواستن، اراده کردن، میل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We will go tomorrow.
- فردا خواهیم رفت.
- I will buy the book.
- کتاب را خواهم خرید.
- Nobody knows what will happen.
- هیچ‌کس نمی‌داند چه روی خواهد داد.
- We will now go to the next part of my speech.
- اکنون می‌رویم به بخش بعدی سخنرانی بنده.
- Whether they will or not.
- چه بخواهند چه نخواهند.
- Will you have more tea?
- باز هم چای می‌خواهید؟
- will you please stop that noise!
- لطفاً به آن سر و صدا خاتمه بدهید!
- a machine that will not work in cold weather
- ماشینی که در هوای سرد کار نمی‌کند
- They will talk for hours on end.
- آن‌ها معمولاً ساعت‌ها بدون وقفه حرف می‌زنند.
- He will work hard one day and do nothing the next.
- یک روز سخت کار می‌کند و روز دیگر هیچ کاری نمی‌کند.
- That will be his wife with him.
- مثل اینکه کسی که با اوست زنش است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive verb - intransitive
خواستن، تمایل داشتن
- Whatever is willed strongly will be achieved.
- آنچه که سخت اراده شود انجام خواهد یافت.
- to will to succeed
- نسبت به موفق شدن تصمیم گرفتن
- The nation willed that all children be educated.
- ملت مصمم شد که همه‌ی بچه‌ها تحصیل کنند.
- Whatever God wills no man can change.
- آنچه را که خداوند مقدر کرده است هیچ بشری نمی‌تواند عوض کند.
verb - transitive
وصیت کردن
- He willed his garden to his wife.
- وصیت کرد که باغش را به زنش بدهند.
- Will your belongings to your children!
- مایملک خود را (طبق وصیت‌نامه) به فرزندانت ببخش!
noun countable
خواست، اراده، میل، خواهش، آرزو، نیت، قصد
- don't impose your will on others!
- اراده‌ی خود را بر دیگران تحمیل نکن!
- a man of weak will
- مردی ضعیف‌النفس
- The old woman had lost the will to live.
- پیرزن علاقه‌ی به زندگی را از دست داده بود.
- to work with a will
- با رغبت کار کردن
- a man of iron will
- مردی با اراده آهنین
- What is your will?
- میل شما چیست؟
- according to the will of the people
- بنابر خواست مردم
- Where there's a will there's a way.
- هر کجا که اراده باشد، راه‌حل هم هست.
- He had a strong will to succeed.
- سخت مصمم بود که موفق بشود.
- a woman of good will
- زنی دارای حسن نیت
- I will accept God's will.
- من تسلیم مشیت الهی خواهم بود.
- the will to agree
- تمایل به توافق
- He has no will to continue his research.
- اشتیاقی به ادامه‌ی پژوهش خود ندارد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
وصیت، وصیت نامه
- to make a will
- وصیت‌نامه تهیه کردن
- He died without a will.
- او بدون وصیت‌نامه مرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد will

  1. noun personal choice
    Synonyms:
    aim appetite attitude character conviction craving decision decisiveness decree design desire determination discipline discretion disposition fancy feeling hankering heart’s desire inclination intention liking longing mind option passion pining pleasure power preference prerogative purpose resolution resolve self-control self-discipline self-restraint temperament urge velleity volition willfulness willpower wish wishes yearning
  1. noun last wishes; command
    Synonyms:
    bequest bestowal declaration decree device directions dispensation disposition estate heritage inheritance insistence instructions legacy order property testament
  1. verb cause
    Synonyms:
    authorize bid bring about command decide on decree demand determine direct effect enjoin exert insist intend ordain order request resolve
  1. verb choose
    Synonyms:
    be inclined crave desire elect have a mind to incline like opt please prefer see fit want wish
    Antonyms:
    neglect pass
  1. verb give, bequeath to another
    Synonyms:
    bequest confer cut off devise disherit disinherit leave legate pass on probate transfer
    Antonyms:
    keep receive

Collocations

  • against one's will

    برخلاف میل کسی، (به) ناچار، (به‌طور) ناخواسته

Idioms

  • god willing

    اگر خدا بخواهد، ان‌شاءالله، اگر قسمت باشد، به خواست خدا، امید به خدا

  • at will

    بنا به میل (خود)، به دلخواه

  • murder will out

    1- دیر یا زود قاتل دستگیر می‌شود 2- هیچ عمل بدی برای همیشه نهفته نمی‌ماند

    جنایت دیر یا زود آشکار می‌شود.

ارجاع به لغت will

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «will» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/will

لغات نزدیک will

پیشنهاد بهبود معانی