امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Willful

ˈwɪlfl ˈwɪlfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(به طعنه) عمدی، دانسته، تعمدی، حساب شده، از روی برنامه (wilful)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
خودرأی، لجوج، لجباز، کله‌شق
- willful destruction of others' property
- تخریب عمدی ملک دیگران
- a willful young man
- یک جوان خودسر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد willful

  1. adjective stubborn, obstinate
    Synonyms:
    adamant bullheaded contumacious determined dogged fractious froward headstrong inflexible intractable intransigent mulish obdurate persistent pertinacious perverse pigheaded refractory resolved self-willed stiff-necked uncompromising unyielding
    Antonyms:
    flexible willing yielding
  1. adjective voluntary
    Synonyms:
    conscious contemplated deliberate designed intended intentional planned premeditated purposeful studied unforced volitional willed willing witting
    Antonyms:
    involuntary unwilling

ارجاع به لغت willful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/willful

لغات نزدیک willful

پیشنهاد بهبود معانی