امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Willy-nilly

ˌwɪli ˈnɪli ˌwɪli ˈnɪli
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: willy nilly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb informal
خواهی‌نخواهی، خواه‌ناخواه، بالاجبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We came to this world willy-nilly and we go willy-nilly.
- خواهی‌نخواهی به این جهان آمدیم و خواهی‌نخواهی خواهیم رفت.
- The boss made all the employees attend the meeting willy-nilly.
- رئیس همه‌ی کارمندان را مجبور کرد بالاجبار در جلسه شرکت کنند.
adverb informal
بدون نظم و ترتیب، با بی‌نظمی، به‌‌طور بی‌نظم، با هرج‌ومرج
- The books on the shelf were arranged willy-nilly.
- کتاب‌های روی قفسه بدون نظم و ترتیب چیده شده بودند.
- The papers on my desk were scattered willy-nilly.
- کاغذهای روی میز من به‌‌طور بی‌نظم پراکنده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد willy-nilly

  1. adverb Without regard to desire or inclination
    Synonyms:
    helplessly involuntarily randomly indiscriminately haphazardly perforce arbitrarily at-random every-which-way without any ways
  1. adjective
    Synonyms:
    ambivalent disordered inevitable unavoidable

ارجاع به لغت willy-nilly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willy-nilly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/willy-nilly

لغات نزدیک willy-nilly

پیشنهاد بهبود معانی