امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wisdom

ˈwɪzdəm ˈwɪzdəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
فرزانگی، خرد، حکمت، عقل، دانایی، دانش، معرفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Bitter defeats increased his wisdom.
- ناکامی‌های تلخ عقل او را بیشتر کرد.
- Wisdom and learning do not always go hand in hand.
- عقل و دانش همیشه لازم و ملزوم یکدیگر نیستند.
- Ensuing events proved the wisdom of his action.
- رویدادهای بعدی خردمندانه بودن عمل او را اثبات کرد.
- the wisdom of the past ages
- دانش دوران‌های گذشته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wisdom

  1. noun insight, common sense
    Synonyms:
    acumen astuteness balance brains caution circumspection clear thinking comprehension discernment discrimination enlightenment erudition experience foresight good judgment gumption horse sense information intelligence judgment judiciousness knowledge learning pansophy penetration perspicacity poise practicality prudence reason sagacity sageness sanity sapience savoir faire savvy shrewdness solidity sophistication stability understanding
    Antonyms:
    ignorance stupidity

ارجاع به لغت wisdom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wisdom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wisdom

لغات نزدیک wisdom

پیشنهاد بهبود معانی