با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wobbly

ˈwɑːbli ˈwɒbli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    wobblies
  • صفت تفضیلی:

    wobblier
  • صفت عالی:

    wobbliest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
لرزان، جنبنده، لق، سست، متزلزل
- the wobbly legs of the old table
- پایه‌های لق میز کهنه
- small countries with wobbly economies
- کشورهای کوچک دارای اقتصاد متزلزل
- a wobbly government
- یک دولت متزلزل
adjective informal
انگلیسی بریتانیایی نامطمئن، دودل
- His wobbly decisions left everyone confused and frustrated.
- تصمیمات نامطمئن او همه را گیج و ناامید کرد.
- She felt wobbly about accepting the job offer.
- او در مورد پذیرش پیشنهاد شغلی دودل بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wobbly

  1. adjective shaky
    Synonyms: fluctuant, insecure, precarious, rattletrap, rickety, rocky, teetering, tottering, unbalanced, uneven, unsafe, unstable, unsteady, unsure, vacillating, wavering, wavy, weak, wiggling
    Antonyms: stable, steady, unshaky

ارجاع به لغت wobbly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wobbly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wobbly

لغات نزدیک wobbly

پیشنهاد بهبود معانی