امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wordy

ˈwɜːrdi ˈwɜːdi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    wordier
  • صفت عالی:

    wordiest

معنی

adjective
دارای اطناب، پرلغت، لغت‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wordy

  1. adjective talkative
    Synonyms:
    bombastic chatty diffuse discursive flatulent gabby garrulous inflated lengthy long-winded loquacious palaverous pleonastic prolix rambling redundant rhetorical tedious turgid verbose voluble windy
    Antonyms:
    concise untalkative

لغات هم‌خانواده wordy

  • verb - transitive
    word

ارجاع به لغت wordy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wordy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wordy

لغات نزدیک wordy

پیشنهاد بهبود معانی