با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wordy

ˈwɜːrdi ˈwɜːdi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    wordier
  • صفت عالی:

    wordiest

معنی

adjective
دارای اطناب، پرلغت، لغت‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wordy

  1. adjective talkative
    Synonyms: bombastic, chatty, diffuse, discursive, flatulent, gabby, garrulous, inflated, lengthy, long-winded, loquacious, palaverous, pleonastic, prolix, rambling, redundant, rhetorical, tedious, turgid, verbose, voluble, windy
    Antonyms: concise, untalkative

لغات هم‌خانواده wordy

ارجاع به لغت wordy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wordy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wordy

لغات نزدیک wordy

پیشنهاد بهبود معانی