امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Work Out

American: ˈwɜːrkˈaʊt British: wɜːkaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb A2
ورزش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb
حساب کردن
phrasal verb
انجام دادن، به مرحله‌ی عمل رساندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد work out

  1. verb solve; satisfy
    Synonyms:
    accomplish achieve arrange attain be effective bring off clear come out come to terms complete compromise construct contrive develop devise elaborate evolve figure out find out finish fix form formulate get something done go go well handle happen manipulate pan out plan prosper pull off put together reach agreement resolve result succeed swing turn out up win

ارجاع به لغت work out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «work out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/work out

لغات نزدیک work out

پیشنهاد بهبود معانی