امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wreak

riːk riːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(کینه یا خشم خود را) آشکار کردن، انتقام گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He wreaked his fury on the children.
- خشم خود را به سر بچه‌ها خالی کرد.
- to wreak vengeance on one's enemy
- از دشمن خود انتقام گرفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wreak

  1. verb force, cause
    Synonyms:
    bring about carry out create effect execute exercise force upon inflict unleash vent visit work wreck

Idioms

  • wreak havoc

    خرابی به‌ بار آوردن، خراب کردن، مصیبت ایجاد کردن، تباه کردن، نابود کردن، ویران کردن

ارجاع به لغت wreak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wreak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wreak

لغات نزدیک wreak

پیشنهاد بهبود معانی