گذشتهی ساده:
wrongedشکل سوم:
wrongedسومشخص مفرد:
wrongsوجه وصفی حال:
wrongingشکل جمع:
wrongsصفت تفضیلی:
more wrongصفت عالی:
most wrongعمل خوب را از عمل بد تشخیص دادن، خوبی و بدی را از هم باز شناختن
عمل بد را جبران و اصلاح کردن، کار شر را تبدیل به کار خیر کردن
(امریکا - عامیانه) سعایت کردن، سوسه آمدن، منفور کردن، مغضوب کردن
get someone (or something) wrong
سوء تعبیر کردن، (منظور کسی را) درست درک نکردن
1- عیب پیدا کردن، خراب شدن، معیوب شدن 2- بدفرجام شدن، پایان بدی داشتن 3- گمراه شدن، از راه به در رفتن
در اشتباه، غیر ذیحق، دچار خطا، هوادار جناح خاطی
(کاری را) به طریق ناصواب شروع کردن، خشت اول را کج گذاشتن
سخت در اشتباهی، این قبری که سرش گریه میکنی مردهای توش نیست، داری اشتباه میزنی، سوراخ دعا رو گم کردی
خلاف میل کسی کار کردن و موجب آزردگی یا خشم او شدن
get up on the wrong side of the bed
از دندهی چپ بلند شدن، بدخلقی کردن، زودرنج و زودخشم بودن
محلهی فقیرنشین، محلهی بد شهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wrong» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wrong