امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Yarn

jɑːrn jɑːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    yarned
  • شکل سوم:

    yarned
  • سوم‌شخص مفرد:

    yarns
  • وجه وصفی حال:

    yarning
  • شکل جمع:

    yarns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
نخ تابیده، نخ با فندگی، الیاف، داستان افسانه‌آمیز، افسانه‌پردازی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A rope made of flax yarns.
- طنابی که از الیاف کتان درست شده است.
- woolen yarn for carpet weaving
- نخ پشمی برای فرش‌بافی
- The old man told yarns about his own exploits during the war.
- پیرمرد درباره‌ی شاهکارهای خود در زمان جنگ داستان‌پردازی می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yarn

  1. noun fiber for knitting
    Synonyms:
    cotton fiber flaxen thread fleece spun wool thread twist wool
  1. noun story, often long and made-up
    Synonyms:
    adventure alibi anecdote fable fabrication fairy tale lie line narrative potboiler prose sea story song song and dance string tale tall story tall tale

Idioms

  • spin a yarn

    داستان بافتن، قصه اختراع کردن، حکایت من‌درآوردی درست کردن

ارجاع به لغت yarn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yarn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yarn

لغات نزدیک yarn

پیشنهاد بهبود معانی