امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Yoke

joʊk jəʊk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
یوغ، (مجازاً) اسارت، بندگی عبودیت، در زیر یوغ آوردن،جفت کردن، (مجازاً) وصل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun verb - transitive
( yolk ) زرده تخم مرغ، (زیست‌شناسی) محتویات نطفه
- a yoke of oxen
- یک جفت گاو نر
- They were struggling under the yoke of colonialism.
- آنان زیر یوغ استعمار دست و پا می‌زدند.
- the yoke of matrimony
- پیوند زناشویی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yoke

  1. noun bondage, bond
    Synonyms:
    burden chain coupling enslavement helotry knot ligament ligature link nexus oppression peonage serfdom service servility servitude slavery tie
  1. verb bond together; join
    Synonyms:
    associate attach bracket buckle combine conjoin conjugate connect couple fasten fix harness hitch link secure splice strap tack tie unite wed
    Antonyms:
    disconnect disjoin

ارجاع به لغت yoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yoke

لغات نزدیک yoke

پیشنهاد بهبود معانی