امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

You

jə / / jʊ jə / / jʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

pronoun A1
(ضمیر دوم شخص فاعلی و مفعولی مفرد و جمع) شما، شما را، به شما، تو، تو را، به تو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- you and your brother
- شما و برادرتان (تو و برادرت)
- what you students should know
- آنچه که شما دانشجویان باید بدانید
pronoun A2
آدم، شخص، فرد
- You can never be sure.
- آدم هرگز نمی‌تواند مطمئن باشد.
- o, you who are utterly despairing ...
- ای (فردی) که مأیوس از همه سویی ...
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد you

  1. pronoun
    Synonyms:
    yourself you yourself you-all thee thou all of you you too you alone y-all

Collocations

  • see you later

    خداحافظ، تا بعداً، به امید دیدار مجدد

  • if you please

    اگر بخواهید، اگر دلتان بخواهد، اگر اجازه بدهید

  • thank you!

    (مخفف: I thank you) متشکرم!، سپاسگزارم!، سپاس!

Idioms

  • how do you do

    (هنگام برخوردن به غریبه یا معرفی کردن) سلام، سلام علیکم، حال شما؟، خوب هستین؟، از دیدار شما خوشبختم

    در شرایط سخت قرار گرفتن، در هچل بودن، در مخمصه قرار گرفتن، دچار گرفتاری شدن

  • can you beat this?

    از این بهتر می‌توانی؟، از من بهتر می‌توانی؟

  • you bet you!

    (عامیانه) اختیار دارید!، محققاً، حتماً، عیبی ندارد

  • you know!

    (عامیانه) می‌دونی!/ ببین!

  • you know what i mean

    (عامیانه) منظورم را می‌فهمی/ می‌دونی چی‌ می‌خوام بگم

  • now you see it, now you don't

    حالا آن را می‌بینی و سپس آن را نمی‌بینی، یک‌دفعه غیبش می‌زند

  • off with you!

    برو!، بروید!، خارج شو!، جم بخور!

  • pay as you go

    هزینه را هنگام ایجاد آن دادن (نه از پیش)

  • more power to you!

    (عامیانه) خدا یارت باشد!، دست علی به همراهت!، موفق باشی!

  • practice what you preach

    آنچه را که به دیگران پند می‌دهی، خودت هم انجام بده/ اول خودت را اصلاح کن، بعد دیگران را

  • you don't say!

    (عامیانه) نه بابا!، راستی می‌گی!، عجب!

  • you said it!

    (عامیانه) راست گفتی!، درست است!

  • screw you

    کون لق (تو و اون و غیره)

  • i'll tell you what

    (عامیانه) بگذار ببینم، بهتر است که، از من بشنو

  • you're telling me!

    (عامیانه) کاملاً موافقم!، نیازی به گفتن ندارد!، خودم بهتر می‌دانم!

  • you're welcome

    خواهش می‌کنم (در پاسخ به تشکر)

  • (just) as you wish

    (درست) همانطوری که شما بخواهید، به میل تو

  • you're on!

    قبوله، حله، باشه، موافقم

  • you snooze, you lose

    دست بجنبون (دیر بجنبی، ضرر کردی) (دست نجنبونی، کلاهت پس معرکه‌ست) (دیر بجنبی، باختی)

  • look before you leap

    بی‌گدار به آب نزن، قبل‌از عمل فکر کن، سنجیده عمل کن (گزنکرده، پاره نکن)

ارجاع به لغت you

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «you» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/you

لغات نزدیک you

پیشنهاد بهبود معانی