با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Zip

zɪp zɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    zipped
  • شکل سوم:

    zipped
  • سوم شخص مفرد:

    zips
  • وجه وصفی حال:

    zipping
  • شکل جمع:

    zips

توضیحات

در انگلیسی آمریکایی در معنای اول به جای zip از zipper استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
انگلیسی بریتانیایی زیپ (لباس و کیف و غیره)
- The zip on the suitcase got stuck.
- زیپ چمدان گیر کرده بود.
- The zip on his jeans broke.
- زیپ شلوار جینش شکست.
noun uncountable informal
انرژی، سرعت
- This coffee has enough zip to wake a sleeping bear!
- این قهوه انرژی کافی برای بیدار کردن خرس خفته رو داره!
- Despite her age, she still has a lot of zip in her step.
- او با وجود سنش هنوز هم در گام برداشتنش سرعت زیادی داره.
noun uncountable informal
انگلیسی آمریکایی صفر، هیچ
- He scored a zip on the test because he didn't study.
- چون درس نخونده بود، توی امتحان صفر گرفت.
- The project had zip potential for success.
- این پروژه هیچ پتانسیلی برای موفقیت نداشت.
verb - intransitive verb - transitive
زیپ ... را بستن، زیپ ... را باز کردن (کیف و لباس و غیره)، باز شدن، بسته شدن (با استفاده از زیپ)
- Can you zip this bag closed before we leave?
- آیا می‌توانید قبل از رفتن ما زیپ این کیف را ببندید؟
- I need to zip my suitcase before heading to the airport.
- قبل از رفتن به فرودگاه باید زیپ چمدانم را ببندم.
- The bag suddenly unzipped.
- زیپ کیف ناگهان باز شد.
verb - intransitive verb - transitive informal
مثل برق رفتن، مثل برق حرکت کردن، به‌سرعت رفتن، به‌سرعت حرکت کردن
- The dog zipped across the park.
- سگ در پارک مثل برق رفت.
- The sports car zipped on the highway.
- ماشین اسپرت در بزرگراه مثل برق حرکت کرد.
verb - transitive
کامپیوتر فشرده کردن (فایل)
- I need to zip this file before sending it via email.
- باید این فایل را قبل از ارسال از طریق ایمیل فشرده کنم.
- The software allows you to zip files quickly.
- این نرم‌افزار به شما امکان می‌دهد فایل‌ها را به‌سرعت فشرده کنید.
verb - transitive
شوروشوق بخشیدن، نشاط بخشیدن، حرارت و اشتیاق بخشیدن
- Adding a touch of humor will always zip up a dull conversation.
- چاشنی طنز همیشه به مکالمه‌ی کسل‌کننده شوروشوق می‌بخشد.
- The artist decided to zip up the painting.
- هنرمند تصمیم گرفت به نقاشی نشاط ببخشد.
noun
قیژ، ویژ (صدا)
- I heard a zip.
- صدای قیژ به گوشم رسید.
- The sound of the zip startled me.
- صدای ویژ مرا متحیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zip

  1. noun enthusiasm, energy
    Synonyms: brio, drive, get-up-and-go, go, gusto, life, liveliness, oomph, pep, pizzazz, punch, sparkle, spirit, verve, vigor, vim, vitality, zest, zing
    Antonyms: apathy, enervation, idleness, laziness, lethargy
  2. verb move about quickly
    Synonyms: bustle, dash, flash, fly, hasten, hurry, run, rush, shoot, speed, tear, waltz, whisk, whiz, zoom
    Antonyms: decelerate, slow

Collocations

Idioms

  • zip your lip

    زیپ دهنت رو ببند، دهنت رو ببند، چیزی نگو، هیچی نگو

ارجاع به لغت zip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/zip

لغات نزدیک zip

پیشنهاد بهبود معانی