با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Zone

zoʊn zəʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    zoned
  • شکل سوم:

    zoned
  • سوم شخص مفرد:

    zones
  • وجه وصفی حال:

    zoning
  • شکل جمع:

    zones

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
بخش، قلمرو، مدار، (در جمع) مدارات، کمربند، منطقه، ناحیه، حوزه
- a military zone
- منطقه‌ی نظامی
- danger zone
- منطقه‌ی خطر
- Germany's zone of influence
- ناحیه‌ی تحت نفوذ آلمان
- a zone of uncertainty and hesitation
- دامنه‌ی عدم اطمینان و تردید
- temperate zone
- منطقه‌ی معتدله
- zone of maximum precipitation
- منطقه حداکثر بارش
- truck loading zone
- محل بارگیری کامیون‌ها
- the city's commercial zone
- محله‌ی بازرگانی شهر
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive countable
محاط کردن، جزو حوزه‌ای به حساب آوردن، ناحیه‌ای کردن
- The world is zoned according to climate.
- جهان از نظر آب‌و‌هوا منطقه‌بندی شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد zone

  1. noun district
    Synonyms: area, band, belt, circuit, ground, realm, region, section, sector, segment, sphere, territory, tract

ارجاع به لغت zone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/zone

لغات نزدیک zone

پیشنهاد بهبود معانی