امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

انگشت‌شمار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کم

فونتیک فارسی

angosht shomaar
صفت
to be counted with fingers, few, a handful, scant, negligible, not many, inconsiderable

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- یکی از اشعار انگشت‌شمار او

- one of her few poems

- تعدادی انگشت‌شمار از شرکت‌کنندگانی که دیر رسیدند

- The number of participants who arrived late was negligible
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد انگشت‌شمار

  1. مترادف:
    اندک قلیل کم معدود
    متضاد:
    بسیار کثیر

ارجاع به لغت انگشت‌شمار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انگشت‌شمار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/انگشت‌شمار

لغات نزدیک انگشت‌شمار

پیشنهاد بهبود معانی