امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

baar
bar(room)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
load, burden, weight, [ship.] cargo, yield, fruit, alloy, coat, audience, time, turn
رنگ extender
کامپیوتر boot
payload
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بار

  1. مترادف:
    پاس دفعه مرتبه مرحله مره نوبت وعده وهله
  1. مترادف:
    بر ثمر ثمره حاصل محصول میوه
  1. مترادف:
    بنه توشه حمل محمول محموله
  1. مترادف:
    شرفیابی
  1. مترادف:
    رستوران کاباره مشروب‌فروشی میخانه
  1. مترادف:
    ثقل گرانی وزن
  1. مترادف:
    اجازه رخصت
  1. مترادف:
    کود
  1. مترادف:
    جنین
  1. مترادف:
    رنج مشقت

ارجاع به لغت بار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بار

لغات نزدیک بار

پیشنهاد بهبود معانی