امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بازیگر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

هنرپیشه

فونتیک فارسی

baazigar
اسم
actor, actress, performer, Thespian, artist, player, entertainer

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- این بازیگر برای بازی در این فیلم برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد.

- The actor won an Oscar for his performance in the movie.

- از سن بسیار کم آرزو داشت بازیگر شود.

- She aspired to be an actress from a very young age.

- بازیگر مشهور فرش قرمز را با حضورش زیبنده کرد.

- The famous actress graced the red carpet with her presence.
فریبکار

فونتیک فارسی

baazigar
اسم
cheater, role player, one who affects, trickster, attitudinizer, scam artist, poser, poseur, impersonator

- بازیگر زوج مسن را متقاعد کرد که پس‌انداز زندگی‌شان را به او بدهند.

- The scam artist convinced the elderly couple to hand over their life savings.

- بازیگر بدنام

- the notorious scam artist
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بازیگر

  1. مترادف:
    صفت
    متضاد:
    تماشاچی تماشاگر تماشایی
  1. مترادف:
    آرتیست بازیکن ستاره هنرپیشه هنرمند
    متضاد:
    بازی‌کن

ارجاع به لغت بازیگر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بازیگر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بازیگر

لغات نزدیک بازیگر

پیشنهاد بهبود معانی