امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بالاتنه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بخش بالای بدن

فونتیک فارسی

baalaatane
اسم
trunk, the upper part of the body, torso

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- بالاتنه‌ی درخت ضخیم و تنومند بود.

- The tree's trunk was thick and sturdy.

- بالاتنه‌ی قوی و عضلانی وزنه‌بردار داورها را در مسابقه تحت تاثیر قرار داد.

- The weightlifter's strong and muscular torso impressed the judges at the competition.

- بعد از تصادف درد شدیدی در بالاتنه‌اش داشت.

- She felt a sharp pain in her torso after the accident.
بخش بالایی لباس

فونتیک فارسی

baalaatane
اسم
the upper part of a garment, bust, bodice, bosom

- خیاط بالاتنه‌ی لباس را تنظیم کرد.

- The tailor adjusted the bodice of the dress.

- عروس بالاتنه‌ی بی‌نواری را برای لباس عروسش انتخاب کرد.

- The bride chose a strapless bodice for her wedding gown.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بالاتنه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بالاتنه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بالاتنه

لغات نزدیک بالاتنه

پیشنهاد بهبود معانی