امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بخور به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پرخور

فونتیک فارسی

bokhor
اسم صفت
gourmand, having good appetite, gluttonous

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- پسرهای این سنی خیلی بخور هستند.

- Boys this age have lots of appetite.

- دختر بخور همیشه بهترین رستوران‌های شهر را می‌شناخت.

- The gourmand girl always knew the best restaurants in the city.
ماده‌ی جوشانده که بخار آن کاربرد پزشکی یا بوزدایی دارد

فونتیک فارسی

bookhoor
اسم
vapor, fumigation, inhalant, incense

- بخور اوکالیپتوس

- Eucalyptus vapor

- رایحه‌ی بخور فضای اتاق را پر کرد.

- The aroma of the incense filled the room.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بخور

  1. مترادف:
    پرخور شکمو پراشتها
    متضاد:
    کم‌اشتها
  1. مترادف:
    بخار آب
  1. مترادف:
    کندر عود

ارجاع به لغت بخور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بخور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بخور

لغات نزدیک بخور

پیشنهاد بهبود معانی