امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

برجسته به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

برآمده

فونتیک فارسی

barjaste
صفت
raised, ventricular, set in relief, protuberant, standing out, prominent, embossed, convex

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- نام او به طور برجسته روی کیف نگاشته شده بود.

- His name was embossed on the briefcase.

- لبه‌ی برجسته

- raised rim
بزرگ، عالی، سرآمد، شاخص

فونتیک فارسی

barjaste
صفت
outstanding, eminent, prominent, par excellence, notable, surpassing, distinguished, noteworthy, extraordinary

- پزشک برجسته

- an eminent physician

- این هنرمند از چند نظر برجسته است.

- This artist is outstanding from many respects.

- تعداد زیادی از اشخاص برجسته در جلسه شرکت کردند.

- Many notables participated in the meeting.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برجسته

  1. مترادف:
    سرآمد عالی عمده فحل شاخص مبرز متشخص متمایز مشخص ممتاز مهم
  1. مترادف:
    چشمگیر نمایان
  1. مترادف:
    برآمده محدب
  1. مترادف:
    پسندیده خوب
  1. مترادف:
    چالاک چست

ارجاع به لغت برجسته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برجسته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برجسته

لغات نزدیک برجسته

پیشنهاد بهبود معانی