تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- مسائل معمولی زندگی در یک شهر بزرگ
- او برای یک مؤسسهی بزرگ بازرگانی کار میکند.
- او در صندلی بزرگ جلو آتش مستقر شد.
- پدربزرگ
- خواهر بزرگم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بزرگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بزرگ