با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    تاریخی به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    وابسته به تاریخ

    فونتیک فارسی

    taarikhi
    صفت
    historic, historical, period, chronological, classical

    - رمان‌های تاریخی گذشته را زنده می‌کند.

    - Historical novels make the past come alive.

    - او واقعیات تاریخی را پس و پیش ذکر کرده است.

    - He has recorded historical events anachronistically.

    - ملاقات تاریخی آن دو رهبر

    - the historic meeting of the two leaders
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد تاریخی

    1. قدیمی، کهن، باستانی
    2. مربوط به تاریخ
    3. مهم، بااهمیت
    4. به یاد ماندنی، فراموش‌ناشدنی، خاطره‌انگیز
    5. تاریخ‌نگار، تاریخ‌نویس، مورخ
    6. تاریخ‌دان

    ارجاع به لغت تاریخی

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «تاریخی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تاریخی

    لغات نزدیک تاریخی

    پیشنهاد بهبود معانی