امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تلخ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

طعم ناخوشایند و ناگوار

فونتیک فارسی

talkh
اسم
bitter, acrid

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- هسته‌ی هلو تلخ است.

- Peach stones are bitter.

- بادام تلخ

- bitter almond
آزاردهنده، ناگوار، ناخوشایند

فونتیک فارسی

talkh
اسم
caustic, vitriolic, scathing, bitter, vinegary, cynical, acrid

- خاطرات تلخ و شیرین جوانی من

- the bittersweet memories of my youth

- آن برخورد مقدمه‌ی کشمکش‌های تلخ آینده بود.

- That encounter was a foretaste of the bitter conflicts that lay ahead.

- زندگی تلخ و شیرین دارد.

- Take the bitter with the sweet.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تلخ

  1. مترادف:
    زننده ناخوش ناخوشایند ناگوار
    متضاد:
    خوش گوارا

ارجاع به لغت تلخ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تلخ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تلخ

لغات نزدیک تلخ

پیشنهاد بهبود معانی