امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تلقیح به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

talghih
fecundation, pollination, inoculation

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تلقیح

  1. مترادف:
    آبستنی باروری بارورسازی لقاح
  1. مترادف:
    آبله‌کوبی واکسیناسیون
  1. مترادف:
    مایه زدن واکسن زدن
  1. مترادف:
    گشن دادن گشن‌سازی
  1. مترادف:
    آبستن کردن

ارجاع به لغت تلقیح

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تلقیح» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تلقیح

لغات نزدیک تلقیح

پیشنهاد بهبود معانی