تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- یک جفت کفش تنگ
- این پیراهن برای تو خیلی تنگ است.
- کمربند خود را تنگ کن!
- تنگ بودن
- تنگ کردن
- به تنگ آمدن
- به تنگ آوردن
- خلق او تنگ است.
- ما روی نیمکت تنگ هم نشستیم.
- جای من در این اتاق خیلی تنگ است.
- تنگ خیبر
- یک کوچه تنگ و تاریک
- یک تنگ آب یخ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تنگ