امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تپل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کمی چاق، تپلی

فونتیک فارسی

topol
صفت
roly-poly, plump, full, pudgy, buxom, fleshy, chubby, fattish

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- دختر تپل

- a fleshy girl

- زری تپل است، ولی چاق نیست.

- Zary is plump but not fat.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تپل

  1. مترادف:
    چاق فربه گرد و چاق

ارجاع به لغت تپل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تپل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تپل

لغات نزدیک تپل

پیشنهاد بهبود معانی