امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خرج به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

kharj
expenditure, expense, costs, priming, amorce

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
اسلحه
charge, load
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خرج

  1. مترادف:
    امرار صرف مخارج مصرف نفقه هزینه
    متضاد:
    دخل برج درآمد

ارجاع به لغت خرج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خرج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خرج

لغات نزدیک خرج

پیشنهاد بهبود معانی