امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خوراکی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

khoraaki
eatable, edible

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خوراکی

  1. مترادف:
    اطعمه ارزاق توشه خواربار خوردنی غذا مائده
    متضاد:
    پوشاکی
  1. مترادف:
    خوردنی قابل‌خوردن ماکول

ارجاع به لغت خوراکی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خوراکی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خوراکی

لغات نزدیک خوراکی

پیشنهاد بهبود معانی