امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

درخشان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تابناک، درخشنده

فونتیک فارسی

derakhshaan
صفت
bright, brilliant, luminous, shining, radiant, gleaming, lustrous, shiny, sparkling, scintillant, glittery, splendid, glitzy, aflame, alight, splendorous, lucid, gay, vivid, resplendent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- نوری درخشان تاریکی شب را از میان برد.

- A bright light dissipated the darkness of the night.

- دسته‌ای پرنده که از آسمان درخشان رد می‌شوند

- A flock of birds crossing the bright heaven
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد درخشان

  1. مترادف:
    براق تابان تابنده درخشنده رخشنده ساطع فروزنده مشعشع منور نورانی
    متضاد:
    بی‌نور

ارجاع به لغت درخشان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درخشان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/درخشان

لغات نزدیک درخشان

پیشنهاد بهبود معانی