با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

روحی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

معنوی، روانی

فونتیک فارسی

roohi
صفت
spiritual, psychic, incorporeal, inner, unworldly, otherworldly, immaterial, numinous

- انسان امروزی از وابستگی‌های روحی خود منفک شده است.

- Modern man has been torn from his spiritual moorings.

- این روش زندگی منجر به سلامتی جسمی و روحی نخواهد شد.

- This lifestyle will not be conducive to physical and spiritual health.

- نیازهای روحی و جسمی

- spiritual and corporal needs
از جنس یا آلیاژ فلز روی

فونتیک فارسی

roohi
صفت
عامیانه zincic, zincky, an alloy containing zinc

- روکش روحی فولاد باعث جلوگیری آن از زنگ‌زدگی شد.

- The zincic coating on the steel kept it from corrosion.

- قابلمه‌ی روحی

- zincky pot
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد روحی

ارجاع به لغت روحی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «روحی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/روحی

لغات نزدیک روحی

پیشنهاد بهبود معانی