امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

زایمان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

زایش، وضع حمل

فونتیک فارسی

zaay(e)maan
اسم
childbirth, delivery, whelping, childbearing, bearing, parturition, giving birth, labor, birth

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- زایمان او پنج ساعت طول کشید.

- She was in labor for five hours.

- داروهایی که زایمان را تسریع می‌کند

- drugs that speed up labor

- اتاق زایمان

- delivery room

- زایمان بی درد

- painless childbirth

- پس از پاره‌شدن کیسه‌ی آب، زایمان آسان شد.

- After the water broke, the labor became easy.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زایمان

ارجاع به لغت زایمان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زایمان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زایمان

لغات نزدیک زایمان

پیشنهاد بهبود معانی