امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

زمین خوردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

به زمین افتادن

فونتیک فارسی

zamin khordan
فعل لازم
to fall down (to the ground), to take a tumble, to trip, to founder, to topple

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- برای سالمندان زمین خوردن یک خطر جدی است.

- Falling down is a real danger for the elderly.

- پسرش زمین خورد و زانویش زخمی شد.

- Her son fell down and cut his knee.
شکست خوردن

فونتیک فارسی

zamin khordan
فعل لازم
مجازی to fail, to be defeated, to do badly, to be vanquished

- آن کاندیدا در انتخابات زمین خورد.

- That candidate is defeated in the election.

- دانش‌آموز می‌دانست اگر برای امتحان درس نخواند، چگونه زمین می‌خورد.

- The student knew he would fail if he didn't study for the test.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت زمین خوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زمین خوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زمین خوردن

لغات نزدیک زمین خوردن

پیشنهاد بهبود معانی