امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سرشت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نهاد، طبیعت

فونتیک فارسی

seresht
اسم
nature, instinct, character, inwardness, characteristic, structure, heart, habitude, make-up, temperament, constitution, essence

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- سرشت شکل‌پذیر جوانی

- the malleable character of youth

- ایمان من به پاکی سرشت انسان

- my belief in the goodness of human nature
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرشت

  1. مترادف:
    آفرینش خلقت
  1. مترادف:
    آمیزه
  1. مترادف:
    اصل جنس خمیره
  1. مترادف:
    جنم خلق‌وخو خو ضریبه ذات
  1. مترادف:
    سجیه سیرت
  1. مترادف:
    شمال طبع طبیعت طینت غریزه فطرت جبلت
  1. مترادف:
    مزاج نهاد
  1. مترادف:
    خمیرمایه گوهر جوهره

ارجاع به لغت سرشت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرشت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرشت

لغات نزدیک سرشت

پیشنهاد بهبود معانی