با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سرماخوردگی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نوعی بیماری ویروسی که با التهاب مجاری تنفسی و تب و لرز و غیره همراه است

فونتیک فارسی

sarmaakhordegi
اسم
cold, flu, grippe, head cold, coryza, rheum, fit of cold, influenza

- این دارو سرماخوردگی‌ات را برطرف خواهد کرد.

- This drug will clear up your cold.

- سرماخوردگی‌اش را به ما منتقل کرد.

- He gave us his cold.

- سرماخوردگی داشتن

- to have a cold

- سرماخوردگی ممکن است منجر به سینه پهلو بشود.

- A cold can lead to pneumonia.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرماخوردگی

ارجاع به لغت سرماخوردگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرماخوردگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرماخوردگی

لغات نزدیک سرماخوردگی

پیشنهاد بهبود معانی