امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سریع به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تند، باسرعت

فونتیک فارسی

sari'
صفت
fast, rapid, quick, prompt, swift, speedy, express, fleet, spanking, ready, expeditious

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- اپلیکیشن فست‌دیکشنری برای زبان‌آموزانی که به ترجمه‌ی سریع نیاز دارند، بسیار عالی است.

- The Fast Dictionary app is so great for language learners who need quick translations.

- با یک حرکت سریع دست

- with a quick movement of the hand

- سریع‌ترین قطار جهان

- the world's fastest train

- سریع بودن

- to be fast, to be quick, to be swift or speedy

- این هواپیما بسیار سریع است.

- this airplane is very fast

- سریع کردن

- to speed (up), to quicken, to make rapid or swift, to accelerate

- دارای آهنگ سریع، تند گام

- fast-paced

- باید سریع عمل کنیم.

- We must act quickly.

- سپس کوسه ماهی‌ها آغاز کردند به حرکات سریع و زدن سر خود به ته قایق ما

- then the sharks began to move fast and butt the bottom of our boat
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سریع

ارجاع به لغت سریع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سریع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سریع

لغات نزدیک سریع

پیشنهاد بهبود معانی