با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

طبق به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سینی، خانچه

فونتیک فارسی

tabagh
اسم
large tray, trencher, large dish, trug, pallet, plate

- ظرف‌های کثیف را در طبق گذاشتم.

- I placed the dirty dishes on the large tray.

- پیشخدمت طبقی پر از لیوان و بشقاب را برد.

- The waiter carried a large tray filled with glasses and plates.
مطابق با

فونتیک فارسی

tebgh
حرف اضافه
according to, upon, by, pursuant, per, with, under

- طبق برآورد من

- according to my estimate

- طبق ترتیب زیر

- according to the following order
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد طبق

ارجاع به لغت طبق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «طبق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/طبق

لغات نزدیک طبق

پیشنهاد بهبود معانی