با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

عادت کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خو گرفتن

فونتیک فارسی

aadat kardan
فعل لازم
to form a habit, to get used to, to be accustomed (to), to become inured or addicted to, to acclimatize, to acclimate

- بعد از چند ماه زندگی در این شهر بالاخره به سروصدا عادت کردم.

- After living in the city for a few months, I finally got used to the noise.

- هیچ وقت فکر نمی‌کردم به طعم سوشی عادت کنم اما الان عاشقش هستم.

- I never thought I would get used to the taste of sushi, but now I love it.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت عادت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عادت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/عادت کردن

پیشنهاد بهبود معانی