تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- ناگهان قلب او از تپش افتاد
- قلب او تند میزند.
- تپش قلب
- چنددستگی نسبی غرب به کمونیستها قوت قلب میداد.
- مشاهدهی موفقیت آنها مرا از صمیم قلب شادمان کرد.
- من عاشقم گواه من این قلب چاکچاک
- او در قلب آفریقا کاوش میکرد.
- سانسورچیها قلب فیلم را درآورند (فیلم را ناقص کردند).
- سکهی قلب
- ساعت قلب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قلب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قلب