امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

لباس پوشیدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

لباس تن کردن

فونتیک فارسی

lebaas pooshidan
فعل لازم
to dress, to put on, to slip into, to wear, to don, to clothe

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- او ناخشنودی خود را از طرز لباس پوشیدن من ابراز کرد.

- He expressed his disapproval of the way I dress.

- بومیان از طرز لباس پوشیدن ما خوششان نمی‌آمد.

- The natives frowned upon the way we dressed.
عامیانه tog
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت لباس پوشیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لباس پوشیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/لباس پوشیدن

لغات نزدیک لباس پوشیدن

پیشنهاد بهبود معانی