امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

لک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

لکه، نقطه

فونتیک فارسی

lak
اسم
spot, stain, smut, macula, stigma, freckle, discoloration, blot, splash, speckle, fleck, splotch, slur

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- رومیزی خیلی لک داشت.

- The tablecloth had many spots.

- لک افتادن

- to spot

- پیراهنت را لک نکن.

- Don't splash your dress.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد لک

  1. مترادف:
    لکه
  1. مترادف:
    پارچه کهنه‌پارچه لته
  1. مترادف:
    پاره تکه‌پاره
  1. مترادف:
    باطل بیهوده پوچ یاوه
  1. مترادف:
    ابله احمق
  1. مترادف:
    صدهزار
  1. مترادف:
    خسیس لئیم
  1. مترادف:
    پیس
  1. مترادف:
    خال داغ نشان
  1. مترادف:
    آسیب فساد لهیدگی

ارجاع به لغت لک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/لک

لغات نزدیک لک

پیشنهاد بهبود معانی