با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مادر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مامان، ام، ننه، والده

فونتیک فارسی

maadar
اسم
mother, mommy, mom, mama, mater, mamma, dam, mammy, ma

- سعی کردم مادر داغ‌دیده را تسلی بدهم.

- I tried to console the bereaved mother.

- تکرار واژه‌ی «مادر» توسط سرباز درحال مرگ مرا متأثر کرد.

- The dying soldier's repetition of the word "mother" saddened me.
(صنعت) اصل، ریشه، نخست

فونتیک فارسی

maadar
صفت
core, basic

- صنایع مادر

- basic industries

- ایده‌ی مادر

- basic idea
عامیانه ma, mom, old lady
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مادر

ارجاع به لغت مادر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مادر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مادر

لغات نزدیک مادر

پیشنهاد بهبود معانی