با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

(جانورشناسی) نوعی خزنده با بدن دراز و باریک

فونتیک فارسی

maar
اسم
جانورشناسی snake

- من یک پوست مار پیدا کردم.

- I found a snake molt.

- چشمان مهره‌مانند مار

- the beady eyes of a snake

- مار پوست می‌اندازد.

- The snake casts its skin.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مار

ارجاع به لغت مار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مار

لغات نزدیک مار

پیشنهاد بهبود معانی