با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مراحل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مرحله‌ها

فونتیک فارسی

maraahel
اسم جمع
stages, phases, processes, removes, rounds, intervals, aspects, situations, steps, degrees, cases, states, circumstances, gradations, points, places, grades, sittings, stations, instances, legs, planes

- شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می‌کند.

- The company is still in its budding stages.

- در تمام مراحل مبارزه جلو حریف خود ایستاد.

- He confronted his opponent in every stage of the campaign.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مراحل

ارجاع به لغت مراحل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مراحل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مراحل

پیشنهاد بهبود معانی