امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

درگذشتن، فوت کردن

فونتیک فارسی

mordan
فعل لازم
to die, to expire, to pass away, to cease, to perish, to pass, to demise, to fade out, to go west, to be extinguished, to decease, to kick the bucket, to croak

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- بشر برای مردن زاده شده است.

- Humans are born to die.

- او می‌ترسد قبل از اینکه به رویاهایش برسد، بمیرد.

- He is afraid to die without achieving his dreams.
رنج کشیدن، سختی کشیدن

فونتیک فارسی

mordan
فعل لازم
مجازی to suffer severely, to ache (for), to pine (away), to languish (for)

- برای او می‌میرم!

- I love her to death!

- گل‌های باغچه به خاطر کمبود آب مردند.

- The flowers in the garden languished due to the lack of water.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مردن

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    در حیات‌بودن زیستن
  1. مترادف:
    ارتحال رحلت فنا فوت مرگ ممات موت وفات
  1. مترادف:
    جان باختن رخت‌بربستن قالب‌تهی کردن درگذشتن فوت کردن وفات یافتن
  1. مترادف:
    تلف‌شدن
  1. مترادف:
    سقط شدن نفله شدن
    متضاد:
    نابود شدن از بین رفتن

ارجاع به لغت مردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مردن

لغات نزدیک مردن

پیشنهاد بهبود معانی