امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مسابقه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

هماورد، رقابت

فونتیک فارسی

mosaabeghe
اسم
competition, match, race, event, sport, gammy, game, duel, meet, contention, test match, bout, racing, contest

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- مسابقه در محل حریف

- an away game

- قبل از مسابقه دو کشتی‌گیر با هم حرفشان شد.

- Before the match, the two wrestlers had an altercation.

- او نیز یکی از حریفان مسابقه بود.

- He too was one of the competitors in the race.

- دوندگان تا چند دقیقه بعد از مسابقه نفس‌نفس می‌زدند.

- The runners were panting for a few minutes after the race.

- او هنگام مسابقه غش کرد.

- He fainted during the race.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مسابقه

  1. مترادف:
    آزمایش آزمون امتحان کنکور
  1. مترادف:
    پیشی تاخت رقابت سبقت هم‌چشمی
  1. مترادف:
    پیشی گرفتن پیش افتادن سبقت گرفتن
  1. مترادف:
    تاختن
  1. مترادف:
    جنگیدن

ارجاع به لغت مسابقه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مسابقه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مسابقه

لغات نزدیک مسابقه

پیشنهاد بهبود معانی