با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مسابقه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

هماورد، رقابت

فونتیک فارسی

mosaabeghe
اسم
competition, match, race, event, sport, gammy, game, duel, meet, contention, test match, bout, racing, contest

- مسابقه در محل حریف

- an away game

- قبل از مسابقه دو کشتی‌گیر با هم حرفشان شد.

- Before the match, the two wrestlers had an altercation.

- او نیز یکی از حریفان مسابقه بود.

- He too was one of the competitors in the race.

- دوندگان تا چند دقیقه بعد از مسابقه نفس‌نفس می‌زدند.

- The runners were panting for a few minutes after the race.

- او هنگام مسابقه غش کرد.

- He fainted during the race.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مسابقه

ارجاع به لغت مسابقه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مسابقه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مسابقه

پیشنهاد بهبود معانی