با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مسکن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خانه

فونتیک فارسی

maskan
اسم
house, home, abode, residence, quarters, habitation, lodgment, tenement, lodging, domicile, dwelling place

- ما باید مسکن مناسبی برای بینوایان فراهم کنیم.

- We must provide decent housing for the poor.

- مسکن رایگان برای مستمندان

- rent-free housing for the poor
آرام‌کننده، تسکین‌دهنده

فونتیک فارسی

mosakken
صفت
calming, lenitive, soothing, allaying, palliative, analgesic, anodyne, sedative

- پس از مصرف مسکن، بیمار آرام‌تر شد.

- The patient was easier after the sedative.

- عادت کردن به داروهای مسکن

- dependence on painkilling drugs
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مسکن

ارجاع به لغت مسکن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مسکن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مسکن

لغات نزدیک مسکن

پیشنهاد بهبود معانی